علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 14 روز سن داره

علی رضانیا

برای پسرم

1390/12/19 10:32
نویسنده : سحر
198 بازدید
اشتراک گذاری
 

پسرم، عزیزم، قشنگم، گل مامانی، این متن را برای تو می نویسم. برای تو که شادی زندگیمان را چندین برابر کردی. برای تو که امید فرداهای منی، برای تو که رنگ جدیدی به زندگی من و بابایی زدی. برای تو که بدانی چقدر دوستت دارم
نمی دانم همه مامانهای دنیا اینقدر عاشقند؟!! اینقدر از لحظه لحظه بودن با دلبندشان لذت می برند؟!! اینقدر خدا را شکر گذارند که موهبت داشتن فرزند نصیب انها شده است!!؟ بی خود نیست که می گویند بهشت زیر پای مادران است. بهشت همین زندگی شیرینی است که با وجود تو داریم. بهشت همین احساس عشق شدیدی است که من و بابایی در قلبهایمان حس می کنیم. بهشت این است که هیچ غصه ای در قصه مان نداریم
عزیزکم، نفسم، عسلم هر روز به شوق دیدار تو، بوییدن تو، گقتن صبح بخیر و ترانه همیشگی صبجگاهی بیدار می شویم، به شوق بودن با تو روز را شروع می کنیم و شبها از بودن در کنارت، شیرین زبونیهایت و رقص زندگی با تو لذت می بریم. گل مامان نمی دانی که چقدر از نشستن در کنارت به هنگام بازی، از همراهی با هم در نقاشی، از دیدن ماشین با تو، بازی با لگوها،  با تو لذت می برم. نفسم، نمی توانم احساسم را وقتی دستهای کوچکت را به دور گردنم حلقه می کنی، پیشانی لطیفت را به پیشانیم می چسبانی و نفسهای گرمت را بر روی پوست صورتم رها می کنی برایت بنویسم. فقط می نویسم که بدانی ....و خدایا سپاسگذارم که زندگی ما را با عشق، محبت و دوست داشتن عجین کردی

 

میدانم حالا معنی خیلی چیزها را نمیدانی ،.اما بزرگ میشوی و روزهایی میرسد که آسمان دلت ابری میشود و خورشید را روزها نمیبینی. و میدانم صبحهای زیادی از خواب بر میخیزی و نمیدانی چرا باید زندگی کنی .آن روزها شاید من در کنارت نباشم ، یا نه، شاید نمیخواهی که از دلمشغولیهایت برایم بگویی که خاطرم را آزرده کنی.دوست دارم این صفحات را برایت به یادگار بگذارم که بدانی چقدر دوستت دارم و چقدر شادیت برایم ارزش دارد. میدانم شادی و غم مکمل هم هستند اما دلم میخواهد در غمگینترین روزهای زندگیت ، زندگی را زندگی کنی ......

هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،

آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،

شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا  گرسنه نماند .

مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،

مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)